هم بازار شايعات در مورد علل ترك زمين بازي توسط تيراختور در مشهد بسيار داغ بود و هم از سوي ديگر بازي را هيچكدام از شبكههاي سراسري نشان ندادند تا حداقل شرايط و وضعيت بازي دستمان بيايد تا حدسهايي را بزنيم كه چرا مسؤولان پرطرفدارترين تيم ايران در يك اقدام شگفت انگيز دستور خروج بازيكنان را صادر كرده اند تا بازي نيمه كاره بماند. البته همانطور كه دو آتشه ترين طرفداران تيراختور هم هنگام گل خوردن بازي فرياد مي زنند
"عئيبي يوخ"(عيبي ندارد) تا بازيكنان اميدوارانه به ادامه بازي تشويق شوند، هر كسي در بهت و حيرت فرو مي رفت كه اين چه كاري بوده كه شفق و كمالوند انجام داده اند. از تئوري توطئه و افكار دايي جان ناپلئوني(با توجه به تجمع تراختورچيها در كنار درياچه اروميه و برخورد نامناسب نيروي انتظامي با آنها بوده كه ناشي از عدم شناخت دقيق طرفداران بافرهنگ تراختور است كه در هر موردي به مدني رفتار مي كنند) بگيريد تا همين قضاياي ساده فوتبالي اعتراض به داوري ، هر فكري به ذهن خطور مي كرد. برخي از سايتها هم منتشر شده بود طرفداران مشهدي به تركها اهانت كردهاند و اين موجب تكدر خاطر تماشاگران و بازيكنان و مسؤولان شده است كه البته اينها هيچكدام تازگي نداشت. در هر كدام از بازيهاي قبل ناداوري و اهانتهاي به مراتب بدتر هم ديده بوديم؛ ولي به قول معروف وقتي قرار است رفتارهاي ما فرهنگي و فراتر از فوتبال باشد و نتيجه هم مهم نباشد "لبريز شدن كاسه صبر و از كوره در رفتن" چه معنايي مي تواند داشته باشد؟
گذشت تا اينكه جناب شفق آمد و در يك اقدام خوب و ارزنده آمد و مسؤوليت را به گردن گرفت و گفت اقدام مربوطه اشتباه بوده و عذرخواهي هم كرد. و تاكيد مي كنم اين اقدامي بسيار تحسين برانگيز بود. چون او اگر موقع بازي يك تصميم احساسي گرفته بود حداقل مي خواست جلوي چشمان ميليونها بيننده با متانت حرف بزند و پرخاش نكند. پايبند نبودن به قانون و عدالت و انصاف مختص همانهايي است كه هنوز به چشم خود باور ندارند و يا گوش خود را گرفته اند و اينكه نمي خواهند واقعيت ها را منعكس كنند كه در فوتبال ايران چه اتفاقاتي مي افتد و انگار مدتها منتظر بودهاند تا كاسه صبر تراختور لبريز شود و از زمين بازي بيرون بيايد تا يكي مثل عادل فردوسي پور در بوق و كرنا كند كه اينها "حرفهاي" نيستند و "تمدن" ندارند! و كسي نيست به اين آقاي عادل كه در همين برنامه ديشبش ادعاي "گر رسم شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند" را داشت، فقط همين دو را بگويد:
1- تو كه بهتر در جرياني و بهتر از نحوه كسب درآمد توسط باشگاههاي حرفه اي ممالك اروپايي مطلعي! اگر در اسپانيا و انگليس بازيكن از زمين بيرون نمي كشند، در مقابل تلويزيونها مي روند و خود را به آب و آتش مي زنند تا حق پخش بازي تيمي مثل بارسلون و منچستر و ... را بخرند. و انحصاري هم در كار نيست تا يكي مثل شما اين فرصت را پيدا كند و به خود اين جسارت كاذب را بدهد كه آهنگ كارتون فوتباليستها را براي محبوب آذربايجان پخش كند، و يا به گونهاي آشگار در راي گيري اس ام اسي تقلب كند و بعد با نشان دادن تعدادي از تماشاگران هيجان زدن لهجه آنها را دست بياندازد.
2 – اين قسمت عينا از مطلب خوبي كه اخيرا خواندم، نقل مي شود:
در فوتبالی که شعار اصلی ان دوری از هر نوع نژاد پرستیست، در ورزشگاه های ایران متاسفانه و متاسفانه همچنان شاهد شعارهای توهین امیز بصورت مکرر علیه مردم ترک زبان اذربایجانی هستیم.با وجود اینکه مسابقات جام جهانی سال 2006 با شعار " نه به نژاد پرستی (Say No To Racism ) " اغاز شد، ورزشگاه های ایران همچنان در سال 2010 شاهد زیر پا گذاشتن انسانیت و توهین نه برای غریبه که به بخش وسیعی از جامعه ی اماری کشورمان ایران و هموطنان خود میباشد.
(منبع: "حرفه ای بودن پیشکش!! انسانیت را به ورزشگاه ها برگردانید")
و يقينا عادل خان بيش از هر كس ديگري مطلع است از بلايي كه در ليگ هاي حرفهاي اروپايي بر سر تيم هايي كه طرفداران آن شعارههاي اهانت آميز و نژادپرستانه ميدهند.
كميته انضباطي فدراسيون فوتبال امروز راي خود را صادر نموده و مديرعامل تراكتورسازي را هم ده ميليون تومان جريمه كرد. و چون هيچ كس نمي خواهد بيش از اين تراختور گرفتار حواشي نباشد جاي اميد است ماجرا به همين ختم شود. ولي باز شايعه اي به مراتب افتضاح تر به گوش مي رسد در مورد تباني ميان تراختور و ابومسلم(تيمي كه شفق مديرعامل قبلي آن است) و حذف تراختور از ليگ برتر. گويا اين دستهاي پشت پرده نمي خواهند همه با فراغ خاطر و آسوده خيال منتظر بمانند براي تماشاي بازيهاي جذاب تراختور. من فرض را بر اين مي گيرم كه تباني هم صورت گرفته باشد ولي اين وسط طرفداران ميليوني تراختور چه تقصيري دارند؟ اگر طرفداران در تصميمگيرهاي مديريتي باشگاه دخالتي داشتند كه هم اكنون سكان مديريت باشگاه شايد دستان افراد ديگري بود. ولي همه بايد بدانند اين روندي كه از پارسال با تراختور تلاطم و شدت گرفت دقيقا معادل است با "يئل ياتار توفان ياتار ياتماز تيراختور بايراغي". همين روزهاي آخر سال را از خاطر نبرده ايم بازي تيم نه چندان مطرح پتروشيمي تبريز و پرسپوليس تهران را در ورزشگاه يادگار امام(سهند). آيا جاي تعجب نيست تيمي مثل پرسپوليس كه كريم باقري و علي دايي را با خود داشت و در سالهاي نه چندان دور در هر ده دورافتاده آذربايجان لااقل دويست –سيصد طرفدار داشت، نتوانسته بود بيش از چهل-پنجاه نفر تبريزي را جهت تشويق خود به ورزشگاه بكشاند؟ در تركي ضرب المثلي هست كه مي گويد سرعت لاغر شدن بيشتر از سرعت چاق شدن است. واقعا رفتار از سوي چه كساني غير حرفهاي(بخوانيد اهانت آميز و ...) بوده كه باعث شده تيمهايي به اصطلاح سراسري مثل استقلال و پرسپوليس حتي با بكارگيري ستارههاي آذربايجاني، براي آذربايجانيهاي (حتي مقيم تهران) كمترين جذابيتي نداشته باشند؟ حذف تراختور پاك كردن صورت مهمترين مساله فراتر از فوتبال و ورزش در آذربايجان است كه از احساس خطر جامعه در مورد "هويت" نشأت ميگيرد.
حل مشكل داوري در بازيهاي تراختور
باز برگريم به مسأله حرفهاي گري در فوتبال و اينكه چرا تراختور خواسته و ناخواسته دچار حاشيه ميشود. همانطور كه مشخص است حواشي و اختلافات و همين قضيه اخير و بهانه بيرون كشيدن تيم از زمين به دليل نارضايتي از نحوه داوري است و طرفداران تيراختور هم عليه جناب عنايت(رييس كميته داوران ليگ) هم بارها شعار دادهاند. و آنها هم هميشه ادعايشان بر اين بوده هميشه بهترين داوران را براي قضاوتهاي بازي تيراختور انتخاب كردهاند.
حتي با صحت اين ادعا نكتهاي كه از آن غفلت ميشود به بهترين داور بودن بر نمي گردد. آنچه بايد مورد توجه و عنايت جناب عنايت قرار گيرد آن است كه تيراختور با تيمي مثل مقاومت شيراز كه مثلا اگر در برابر مس كرمان بازي مي كند فرق دارد كه با انتخاب يك داور خوب غير شيرازي و غير كرماني مشكل داوري حل شود. مي توان گفت قضيه تا حدودي مشابه با مسابقات سرخابي است و يا اينكه "بودن يا نبودن" شكسپير را بايد تغيير دهيم به "تيراختوري بودن يا تيراختوري نبودن؛ مسأله اين است"!
اگر يادمان باشد زماني مي گفتند امكان ندارد داوري پيدا شود كه طرفدار يكي از دو تيم استقلال و پرسپوليس نبايد و دست به دامان داوران خارجي مي شدند. همين
نظرسنجي مشكوك اس ام اسي سال قبل برنامه نود در مورد محبوب ترين تيم در ايران با اينكه از سوي تركها مورد قبول واقع نشد، ولي باز بيانگر واقعيتي غير قابل انكار حداقل از سوي پذيرندگان نظرسنجي مزبور بود. مطابق با همان نظرسنجي سه استان در ايران به طور مطلق طرفدار تراختور بود و از سوي ديگر در بقيه استانها كمترين علاقه به تيراختور وجود داشت. و اين بايد در نظر گرفته شود كه در اين مملكت هر داور ممتازي هم كه پيدا شود بايد "معصوم" باشد كه در ليگ فعلي بتواند نه به نفع تيراختور سوت بزند و نه به نفع تيم مقابل!
در خاتمه اميدوارم تيراختور و تيراختورچيها از حواشي خلاصي يابند تا خللي در روند فرهنگيتر شدن ورزش پيش نيايد.
پ. ن:
اين مطلب سايت گل را نيز بخوانيد: "
سخني با هواداران تراكتور؛ يامان يوخ"! به جاي اينكه فكري به حال شعارهاي ركيك و حال به هم زن طرفداران استقلال و پرسپوليس بكنند، به طرفداران تيراختور مي خواهند ادب ياد بدهند. البته كسي نمي گويد تراختورچيها ايدهآل بوده و ابدا فحش نميدهند، كه البته و حتما بايد همين درصد ناچيز را بايد به صفر برسانند. ولي اي كاش يك تيتري هم خطاب به بقيه بزنند و بگويند "از تراكتوريها ياد بگيريد"!