چندي قبل آقاي احمدي نژاد در اجلاس سران شوراي خليج فارس به عنوان ميهمان شركت كرد و اتفاقا كار درستي بود چون اولا ايران و كشورهاي عربي همسايه اند و مهمتر از آن در ايران چند میلیون عرب زندگي مي كنند و حتي بهتر است در چنين اجلاسي عضويت دائم داشته باشد.
آن موقع با ديدن خبر فوق فكر كردم چه خوب بود ايران در اتحاديه شش كشور ترك زبان هم شركت كند و حتي بايد عضو شود، چون بر خلاف مدل عربي، جمعیت تركهاي ايران به تنهایی بیشتر از کل جمعیت ازبکستان(دومین کشور پرجمعیت در میان شش کشور مزبور) و یا مجموع جمعیتهای ساکن در جمهوری های آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان می باشد، و با حضور قدرتمند و ثقیلی در چنين مجامعي مي تواند نفوذ خود را در منطقه بيشتر كرده و مثلا از حق و حقوقي كه عنوان مي شود در درياي خزر از دست داده، بهتر دفاع كند و مانع نفوذ كشورهايي مثل روسيه و بدتر از آن، يعني ابرقدرتهاي آنسوي جهان، شود.
امروز مطلبي در سايت خبري دويچهوله ديدم كه مرا به ياد همان موضوع فوق انداخت:
تأسیس اتحادیهی کشورهای فارسی زبان
البته سالهاست كه ايران به علت زبان مشترك فارسي، با افغانستان و تاجيكستان چنين اتحاديه غير رسمي را تشكيل داده و با آنها مراودات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي نزديكي دارد و حتي بهتر است اين اتحاديه به صورت رسمي تشكيل شود؛ اما در اين مطلب ضمن آوردن مثال اتحاديه كشورهاي ترك زبان، به نكاتي اشاره شده كه در آن به جاي اينكه هدف از تشكيل چنين اتحاديههايي وفاق و انسجام و توسعه منطقهاي عنوان شود، بيشتر به موارد انحرافي پرداخته شده، و چنين در ذهن متبادر مي شود كه دكتر تورج اتابكي فكر مي كند، "تركها به دنبال تشكيل يك كشور بزرگ(و نه اتحاديه منطقه اي و فرهنگي!) كه بعدا هم بسط پيدا بكند(!)، بودهاند و هم اينك در اين راه شكست خوردهاند(!) و هم اينك به هم با بد بيني نگاه مي كنند و ما هم بايد خوشحال باشيم و از اين فرصت تاريخي استفاده كنيم!!"؛ و اين در حالي است كه نه هدف ذكر شده صحيح است و نه نتيجه اي كه از آن به عنوان شكست ياد مي شود:
آن موقع با ديدن خبر فوق فكر كردم چه خوب بود ايران در اتحاديه شش كشور ترك زبان هم شركت كند و حتي بايد عضو شود، چون بر خلاف مدل عربي، جمعیت تركهاي ايران به تنهایی بیشتر از کل جمعیت ازبکستان(دومین کشور پرجمعیت در میان شش کشور مزبور) و یا مجموع جمعیتهای ساکن در جمهوری های آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان می باشد، و با حضور قدرتمند و ثقیلی در چنين مجامعي مي تواند نفوذ خود را در منطقه بيشتر كرده و مثلا از حق و حقوقي كه عنوان مي شود در درياي خزر از دست داده، بهتر دفاع كند و مانع نفوذ كشورهايي مثل روسيه و بدتر از آن، يعني ابرقدرتهاي آنسوي جهان، شود.
امروز مطلبي در سايت خبري دويچهوله ديدم كه مرا به ياد همان موضوع فوق انداخت:
تأسیس اتحادیهی کشورهای فارسی زبان
البته سالهاست كه ايران به علت زبان مشترك فارسي، با افغانستان و تاجيكستان چنين اتحاديه غير رسمي را تشكيل داده و با آنها مراودات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي نزديكي دارد و حتي بهتر است اين اتحاديه به صورت رسمي تشكيل شود؛ اما در اين مطلب ضمن آوردن مثال اتحاديه كشورهاي ترك زبان، به نكاتي اشاره شده كه در آن به جاي اينكه هدف از تشكيل چنين اتحاديههايي وفاق و انسجام و توسعه منطقهاي عنوان شود، بيشتر به موارد انحرافي پرداخته شده، و چنين در ذهن متبادر مي شود كه دكتر تورج اتابكي فكر مي كند، "تركها به دنبال تشكيل يك كشور بزرگ(و نه اتحاديه منطقه اي و فرهنگي!) كه بعدا هم بسط پيدا بكند(!)، بودهاند و هم اينك در اين راه شكست خوردهاند(!) و هم اينك به هم با بد بيني نگاه مي كنند و ما هم بايد خوشحال باشيم و از اين فرصت تاريخي استفاده كنيم!!"؛ و اين در حالي است كه نه هدف ذكر شده صحيح است و نه نتيجه اي كه از آن به عنوان شكست ياد مي شود:
«این که چهار کشور از پنج کشور آسیای مرکزی، ترک تبار هستند، زمینه را برای همکاری بیشتر آنکارا با این کشورها هموار کرده و در این تردیدی نیست. ولی آنگونه که آنکارا گمان می کرد، ترک زبان بودن این کشورها کافی است برای بسط یک اتحادیهی کشورهای ترک زبان، این مسئله عملی نشد. یعنی وقتیکه نگاه میکنیم بعد از چند جلسهایکه روسای این کشورها اینجا و آنجا با هم داشتند و ادعای برپائی یک اتحاد کشورهای ترک زبان را پیش کشیدند، عملا تفرقه جایگزین آن وفاق پیشین شد و این کشورها از همدیگر فاصله گرفتند و با بدبینی به همدیگر نگاه کردند. به هر صورت به نظر من همین امر سبب شد که ایران به تجدید نظر در رابطه با کشورهای آسیای مرکزی دست بزند. یعنی پیشتر گمان می کرد که یار متحدش در آسیای مرکزی فقط تاجیکستان است و می تواند با تاجیکستان و افغانستان اتحاد کشورهای فارسی زبان را شکل بدهد ولی بعد از ناکامی آن اتحاد ترکها، به بسط رابطهی خودش در حد سیاسی و اقتصادی با جمهوریهای مانند قزاقستان پرداخت و الان بعد از تاجیکستان رابطه نزدیک تری با قزاقستان نسبت به جمهوریهای دیگر دارد.»
و با آوردن عباراتي همچون: "درسالهای اخیر کشورهای آسیای مرکزی به بسیاری از سازمانهای مختلف بین المللی پیوستند. ولی یک سازمان و یا اتحادیه مشترک منطقهای بر اساس مشترکات فرهنگی و زبانی، تا بهحال شکل نگرفته است."، اين نظر به يقين تبديل مي شود كه بعضي ها هنوز فكر مي كنند كه در كارهايي همچون تشكيل اتحاديه هاي زباني و فرهنگي، هميشه بايد جنبه تماميت خواهي را در نظر گرفت! و بايد به عرض آنها رساند هيچ عيبي ندارد چنين اتحاديههايي بايد تشكيل يابند و چه بهتر است كه باهم اشتراك و همپوشاني داشته باشند و اين بهترين عامل رد در برابر اختلافات منطقهاي است و نبايد هيچ موقع همه چيز را سياه سياه و يا سفيد سفيد ديد.
و در اين راستا، يعني رد توهم سفيد و سياه بودن قضايا، به ويژه موضوعات فرهنگي، آقاي دكتر هومن پيماني چه خوب اشاره كردهاست كه: "نه تنها ایران، افغانستان و تاجیکستان، بلکه کشورهائی مثل ازبکستان هم بهطور طبیعی می تواند عضو این اتحادیه باشند. بهخصوص این که اشتراکات قومی، فکری و فرهنگی هم وجود دارد. از جمله همین برگزاری مراسم نوروز که موضوع روز هم هست. در تمام این کشورها مراسم نوروز برگزار می شود."
و البته در چنين مواردي، وقتي به وجود فارس زبانان در ازبكستان اشاره مي شود، هر عقل سليم ايراني به راحتي به ياد 20-30 ميليون ترك زبان ايراني هم مي افتد و از مقامات ايراني انتطار دارد، وقتي خبري همچون خبر زير مي شنود، بتوانند با كشوري سكولار مثل آذربايجان و تركيه و ... هم از اين دست كارها بكنند و هيچ ترس و واهمهاي از درون و برون كشور نداشتهباشند و از موقعيتهاي استثنايي ايران(به دليل داشتن ملتي بيهمتا و چند قوميتي) جهت توسعه و نفوذ در منطقه به عنوان مهمترين عامل صلح و وفاق منطقهاي استفاده كند:
" یکی از نتایج نشست وزرای خارجه ایران، افغانستان و تاجیکستان بررسی طرح تاسیس تلویزیون مشترک فارسی زبان بود . سه کشور فارسی زبان با ساختارهای سکولار و اسلامی و همچنین با مشکلات سیاسی فراوانی که وجود دارد، تصمیم گرفتند در شهر دوشنبه مقر این تلویزیون را تاسیس کنند. برخی از کارشناسان محلی این اقدام را نخستین گام برای اتحاد این کشورها ارزیابی کردهاند"
No comments:
Post a Comment