میخواهم امروز موضوع نظرسنجی کذایی هفته قبل برنامه نود را ببندم. قضیه پس از حضور بیش از یکصدهزارنفر طرفدار تراکتور در استادیوم یادگار امام تبریز بیخ پیدا کرد که البته دهها هزار نفر هم نتوانستند به خاطر کمبود جا به داخل بروند. در ابتدا باید تأکید کنم کاش به مجری برنامه نود یعنی فردوسیپور فحش نمیدادند، چون من میدانم که شخص عادل این وسط زیاد هم کارهای نیست و همانطور که قبلا هم گفتم، احتمالا مجبور شده جمعیت سه استان اردبیل و آذربایجان شرقی و غربی رو تقسیم کند به کل جمعیت کشور، و همان عدد به دست آمده (یازده درصد) را به عنوان نتیجه اس ام اس اعلام کرده و بعد سوگند بخورد که این اساماس ها ناموس من هستند و امکان ندارد کسی به عضویت صدا و سیما درآمده و بی طرفیش را کنار نگذارد! ما هم باور کردیم و شب را دنج و راحت خوابیدیم! واقعا که مزاح میکنند آقای فردوسیپور و واقعا با این اوصاف آدم باید معصوم باشد و در ورزشگاه فحش ندهد و دماغ پینوکیویی برای فردوسیپور نکشد! البته همین خصلت انتقادپذیری فردوسیپور قابل تحسین است ولی او با پخش دشنامهایی که در تبریز به او گفته شد یقینا میخواست مظلوم نمایی کند و از سوی دیگر بگوید که اینها همانهایی هستند که به غلط به تماشاگران بافرهنگ مشهور شدهاند! و کسی هم نبود بگوید، عدم توجه کافی و پخش نکردن به موقع خصلتهای بینظیر و اخلاقی تماشاگران بافرهنگ تراکتور که هم تیم خودی شکست خورده و هم تیم رقیب پیروز را تشویق میکنند در حالی که سعی بلیغی میشود تا تعداد طرفداران تراکتور کمتر از اندازه واقعی به نظر برسد، همین تبعات و عواقب را هم دارد. و متأسفانه کسی که خربزه میخورد لاجرم باید پای لرزش هم بنشیند.
و معلوم نیست چرا این روند تحریک احساسات جامعه ادامه دارد؟ خبرنگار را میفرستند میان خیل تماشاگرهای به شدت هیجانزده که هم به خاطر ازدحام جمعیت و بعضیهایشان به خاطر لهجه طبیعیشان نمیتوانند حتی کلمه "طرفدار" را به درستی تلفظ کنند و بعد از زبان یک ترک پخش میکنند که "تیراختور به اندازه منچستر و رئال طرفدار دارد" و "این صد هزار نفر که آمدهاند ورزشگاه، آیا میشوند یازده درصد"؟! در حالی که معلوم است منظور آن تماشاگر که با مصیبت خود را به آنجا رسانده آن است که ما "بیشماریم" و دیگر نشد زن و بچه و خواهر و پدر و مادر خود را هم بیاورم و بعضا چه بسا از روی لجبازی متقابل مزاحی هم میکنند که طرفداران ما بیشتر از صد در صد هستند و چه و چه! و بعد خودشان میخواهند ردای منطق پوشیده و تحلیل آماری میکنند به تفکیک استانی و منطقهای! حالا بماند که در منطقهبندیشان زنجان را با کردستان در یک دسته گذاشتهاند. آیا جمعیت ترکها فقط محدود به سه استان شمالغرب است؟ چرا خودتان را به آن راه میزنید؟ زنجان و قزوین و همدان و مرکزی و ... پس چه شد؟ لابد خواهند گفت قزوین و همدان برای خود تیم دارند که باید گفت پس چرا اسم آن تیمها از قلم افتاده بودند؟ مگر برای همین استقلال و پرسپولیس طرفدار کمکی از استانهای شمالی و جنوبی نمیآیند؟ چه اصراری است که جمعیت ترکهای استان تهران انکار شده و یا طرفدار تیم تهرانی معرفی شوند؟ آدم تأسف میخورد وقتی به نظر میرسد به جای اینکه شاد باشند ارتباط و در هم تنیدگی اقوام در ایران آنقدر زیاد است که حتی یک تیم از آذربایجان در تهران هم غریبه نیست، ناراحتند. ولی باز برای مای کم توقع، کافیاست وقتی میبینیم تأثیر فرهنگی "تیراختور" آنقدر بوده که مجری برنامه پربیننده نود که قبلا عمدا و یا سهوا سعی میکرد اهمیت کافی به پدیده مزبور ندهد، به دلیل شدت اعتراضات به نتیجه نظرسنجی دست و پا را گم کرده و هی صغری و کبری و نمودار و چارت نشان میدهد که چنین شد و چنان شد و البته خود میداند این نمودارها دیگر جایی برای اعراب ندارند و آخر سر هم جهت به دست آوردن دل همان جامعهای که آزردهخاطر کرده، دست به دامن ترکی حرف زدن میشود و همان شعار معروف "یئل یاتار توفان یاتار یاتماز تیراختور پرچمی" را از حفظ و به خوبی میگوید و البته آن را به صورت "یئل یاتار توفان یاتار یاتماز عدالت پرچمی" هم میگوید که این را ما هم معتقدیم.
می آیند علی دایی را که تاریخ مصرف ورزشیاش را اوایل امسال به پایان رسانده بودند(!)، می گذارند در مقابل ترکها تا بگوید :"آذربایجانی ها باید بدانند که تراکتور فقط در آذربایجان طرفدار دارد"! و این در حالی است که در همین بازی آبان ماه تراکتور با پرسپولیس در استادیوم آزادی، همین تیراختورچیها بودند که فرزند و افتخار آذربایجان را فراموش نکرده و نام او را، در کنار نام کریم باقری که برخلاف دایی برای تراکتور بازی کرده، پیوسته فریاد میزدند؛ آن هم در تهران که یقینا فحش و دشنامهایی که نثار علی دایی شده، خیلی بیش از میزان مورد تشویق قرار گرفتنهایش بوده است. البته علی دایی نیک می داند همین دهها هزار نفری که تیراختور را در تهران تنها نمی گذارند، از تبریز و ارومیه و اردبیل چندصد کیلومتر را نمیکوبند بیایند تهران، بلکه اکثرا از خود تهران و اکناف می آیند و البته اکثر آنها تا قبل از سونامی امسال تراکتور اگر تماشای فوتبال را دوست داشتند یا پیروزی را بر می گزیدند و یا استقلال را، چون گزینهای دیگر نبود. البته علی دایی می داند در دوران اوجش هم که گهگداری پاهایش به هم می پیچید و نمیتوانست گل بزند این فقط آذربایجانیها بودند که به او نمیخندیدند! و حال با همان تریبونی که بارها با آن منفورش کرده و از جایگاهش به زیر میکشیدند، به میلیونها آذربایجانی آموزش میدهد که چگونه منطقی فکر کنند! ولی امان از مافیای فوتبال و دیگر مافیاها که احساس خطر کردهاند از محبوبیت روز افزون تراکتور، و سپردن سرمربیگری پرسپولیس به او درست در حضیض محبوبیت، شاید یکی از این ترفندها باشد.
یک پیشنهاد ویژه برای طرفداران تراکتور:
تشویق هادی ساعی
خبر تولد فرزند هادی ساعی قهرمان تکواندو که سه دوره پیاپی مدال المپیک کسب کرده و آنها را به زلزله زدگان بمی اهدا کرده، منتشر شد(1 و 2). هادی ساعی که عضو شورای شهر تهران نیز می باشد، اسم فرزند خود را "تایماز" گذاشته است و این میتواند در نوع خود خیلی جالب باشد. ایرادی ندارد که علی دایی باز هم توسط هوادارن تراکتور تشویق شوند، ولی در بازیهای آینده بهتر است از "هادی ساعی"، که از آذریهای متولد شهر ری تهران بوده و بر خلاف بعضیها هنوز به اصالت خود پایبند است، قدردانی ویژهای به عمل آورند.
تایمازین دونیایا گؤز آچماسی موتلو اولسون... از هم اینک ما منتظر شکستن رکورد هادی ساعی توسط تایماز هستیم البته اگر خدا به ما عمری بدهد و او هم بخواهد راه پدر را ادامه دهد! یاشاسین هادی و تایماز و سایین آییلهسی.
* * *
و این هم من باب مزاح:
اصولا کسی که می خواهد با فلسفه و منطق آشنا شود باید رسانه ورزشی ایران را مطالعه کند. روزنامه ایران ورزش به نقل از کاشانی مدیر عامل باشگاه پیروزی گفته است: رنگ قرمز تراکتورسازي از پرسپوليس نشات گرفته است. من هم می گویم اصلا رنگ قرمز قبل از تأسیس تیم پرسپولیس وجود نداشته و قزلباشهای صفوی هم دستارشان بیرنگ بوده است!
* * *
و ادامه بحث با دوست وبلاگ نویس که از تراکتورچیها انتقاد کرده:
به مطلب قبلیام که پاسخی بود به این نوشته، نویسنده وبلاگ الفبا که خوشبختانه آدم اهل مباحثهای هم هست این پاسخ را داده که من هم به صورت کامنت مطالب زیر را نوشتم که با اندکی ویرایش اینجا هم منتشر میشود:
سلام
اینطور نیست که ما هم متقابلا از یک بنی بشر روشنفکر مثل شما یک انتقادی بکنیم و رد شویم؛ جای نگرانی نیست دوباره می آییم سر می زنیم آقاجان!
بیر - در باره بند یک بگویم متهم نکرده ام، بلکه گفته ام "زیادی فوتبالی نیست" که با توجه به نسبت 54 به 660 می خواند! نه؟!
ایکی - در مورد بند دو خوب پسر خوب! از یک طرف می گویی عادل هوای سبزها رو دارد و از یک طرف هم می فرمایید برنامهاش غیر سیاسی است! موضعت را مشخص کن.
اوچ - در مورد بند سه باید دوباره مطلب فوق رو تکرار کنم. و اضافه کنم که دیگر نشد دبه در آورده و سفسطه کنید گزینه آخر یعنی همان گزینه اول!
دؤرد - در مورد بند چهار، خدمتتان عارض بشوم که ترکیه هم فوتبالش در سطح اول اروپاست. تیم سوم جام جهانی 2003 است و تا مرحله نیمه نهایی یورو 2008 هم بالا آمد، خوب حالا زبانشان هم به زبان ترکهای ایران خیلی مشابه است که شما این را حمل بر تجزیه طلبی و نفوذ آتاتورک و علی یف در ورزشگاه یادگار امام و ... می کنید! البته در ورزشگاه دیدم یکی از این تراکتور پرچم صلیبی قرمز دانمارک رو هم تکون میده که شاید نمی دونست پرچم کجاست و کلاه قرمز وایکینگی هم سرش بود! آقا این فوتباله و شیرینی هاش هم به این چیزهاست!
بئش - درمورد پنج راست می گویید! فکر می کنم موقع پابلیش کردن مطلبم عباراتی را از قلم انداختم که الان تصحیح کردم. دوباره بخوانید، اگر متوجه نشدید باز در خدمتیم.
آلتی - در مورد بند شش بگویم با این نوع واکنشی که شما در پیش گرفته اید چند صباحی نخواهد گذشت که روی دیوار همان رامهرمز خواهید نوشت تراختور سوراخه! آره برادر! فعلا که سرخابی ها علیه ما دست به یکی کردید!
یئدی - در مورد بند هفت این خصلت قانون مداریتان خیلی قابل تحسینه و البته من رو کشته! ولی عزیز دل برادر میلان شهر مشترک هر دو تیمی است که گفتی! اگر تراکتور با استقلال در تهران دو بار مسابقه می داد رعایت قانون شما قابل قبول بود! ثانیا شما که در قسمتی از آزادی را با پارچه شطرنجی آبی پر کرده بودید مگر جا کم آورده بودید که ناراضی هستید؟ بیچاره تراکتورچی ها که جا برایشان کم آمده بود و حتی در پله های محل گذر هم نشسته بودند!
سکگیز- و در مورد بند قلندری هشت تان بگویم که حالا ما هی بگوییم و شما هم انکار کنید! آخر چرا می گویید تراکتور یک تیم محلی است؟ کدام تیم محلی می تواند روی استقلال و پرسپولیس را در استادیوم آزادی کم کند؟
در مورد بند آخر هم عرض کنم این در یک مطلب دیگر وبلاگم بود که خواستی زرنگی کنی داداش! باید به لرهایی که به خاطر کمالوند و جهت هواداری از تراکتور به آزادی آمده بودند هم اشاره می کردی!
ختم کلام:
ضمنا خوشحالم علیرغم اینکه تحت تاثیر برنامه نود هستی، اهل مباحثه هستی. سرعت اینترنتم افتضاحه و فرصت ائدیت این کامنت را هم ندارم، انشاء الله که اشتباهات تایپی و ... رو علم نکنی! این رو فردا در وبلاگم هم منتشر می کنم. عزت مستدام.و ختم کلامی دیگر:
البته تا پیش از انتشار این پست، ایشان به این کامنتها هم جواب داده که باید دوباره نکاتی متذکر شوم:
1- در مورد قانع شدن مردم در مورد استدلال جناب فردوسیپور، در قسمت اول این پست به طور مفصل توضیح دادهام که چه استدلالی می کنه این عادل فردوسیپور!
2- در مورد بند 3 پاسخ اخیر ، آخر چه اصراری هست که سفسطه و مغالطه را تکرار بکنید!
3- سفسطه که می گویم یکی از مصادیقش چنین واکنشهایی است: ترکیه میآید تیم سوم دنیا میشود می گوییم اتفاقی است. در یورو 2008 که به نظرم سختتر از جام جهانی است باز به مرحله نیمهنهایی میآید میگوییم شانسی است و بعد در گروهی که اسپانیا قهرمان همان مسابقات 2006 و بوسنی شگفتیساز هم تشریف دارند، نتیجه خوبی نمیگیرد سریعا میگوییم نگفتیم موفقیتهای ترکیه شانسی بوده! و کسی هم نیست که بگوید اگر برای کشوری مثل ترکیه که خیلی بیشتر از ما دست و پا میزند و تقلا میکند تا در دنیا خودی مطرح کند، امور شانسی باشد که ما باید فاتحه خود را برای کسب موفقیت در عرصههای ورزشی بخوانیم که بگوییم از محالات است ایران برود در جام جهانی یک مرحله صعود کند. به جای اینکه بیاییم و از کشوری که فرهنگ مردمش مطابقت و نزدیکی بیشتری با ما دارد الگوبرداری کنیم میرویم از کشورهایی مثل ژاپن و مالزی و آفریقای جنوبی و هلند میخواهیم تقلید کنیم که نه قیافهمان به آنها شبیه است، نه زبانمان، نه دینمان، نه دنیایمان، نه عاداتمان و نه اینکه میتوانیم غذایشان را بخوریم و این در حالی است که عشقمان خوردن دؤنر کباب چرب و چیلی در همین خیابان ستارخان تهران است و بالعکس، یک ترکیهای هم بیشتر برایش کباب بناب و کله پاچه و آبگوشت و بریانی اصفهان میچسبد تا سوشی ژاپنی. البته حرف زدن از محاسن کشوری همچون ترکیه برای ترکی که شهروند ایران است به راه رفتن روی لبه تیغ انگزنی پانترک بازی میماند؛ ولی خدا شاهد است، من همین افکار رابه عنوان یک ایرانی در مورد اعراب و افغانها و پاکستانیها هم دارم. البته برای اینکه سوءتفاهم نشود بگویم دشمن غرب هم نیستم، خواستم مقایسهای کرده باشم. البته خوشحالم که خودتان در انتهای مطلب گفتهاید " به نظرم بهترین الگو برای لیگ ایران همین لیگ ترکیه است البته اگر این مدیران بی سواد بخواهند پیشرفت کنیم که بعید می دانم"، نکنه طرفدار جدایی هستی؟!!
4- در مورد محلی بودن بودن تیمها عرض کنم که بنا به منطق شما مثلا استقلال هم دیگر محلی است. چون مطابق با همین نظرسنجی که میگویید ایرادی ندارد، در آذربایجان دیگر طرفدار ندارد! اینجا را غمانگیز بخوانید خواهشا. یاد آن شعار معروف انتخابات امسال افتادم که سبزها در مورد فلانی می خواندند!
5- در مورد بند هشت هم بله صحیح میفرمایید. ولی باید عرض کنم جهت زیر سؤال بردن دوباره و قاطع "محلی بودن" تیراختور باید باز تکرار کنم که بهتر بود به لرهایی که به خاطر فراز کمالوند و جهت هواداری از تراکتور به آزادی آمده بودند هم اشاره می کردی تا مدام به قضیه محلی بودن تراکتور را پیش نکشی.
با عرض ارادت، و اظهار خوشحالی بابت آشنایی با وبلاگ شما
5 comments:
حرف مفت زدن تا كي؟ دروغ تا كي؟ خجالت بكشيد يك كم. يك كم وجدان داشته باشيد.
هوادار تراكتور درصد نمي دونه اصلا چي هست نه بخاطر اينكه فارسي بلد نيست بلكه چون اصلا رياضي بلد نيست.
فقط دور و بر خودتون را نبينيد
يكي ميكه چرا درصدش اومد پايين بايد بره بالا!
نميدونه درصد نسبته فكر مي كنه تعداد است كه هر چي بشمري بايد بيشتر بشه
واقعا متاسفم از اين همه بي فرهنگي اين همه تعصب كوركورانه.
يكي ميگه تراكتور پر طرفدارترين تيم دنياست.
اون يكي يك كم منصف تره ميگه نه بعد از منچستر دومه!
چرا؟
چون فارسي بلد نيست!؟
نه! چون نه جمعيت دنيا رو ميشناسه نه تيم هاي ديگر رو ميشناسه نه درصد ميدونه چيه
فقط از خود تعريف كردن رو بلده
به جاي اينكه اين همه حرف بي ربط بزني تا واقعيت رو انكار كني تو وبلاگت يه ذره جغرافي و رياضي ياد بده
هركسي بلده از خودش تعريف كنه خودشو بهترين بدونه هزار تا دليل هم واسه خودش ببافه
اما اين هنر نيست
ديگران رو متهم كردن هنر نيست
تعصب كوركورانه افتخار نيست
با این نحوه حرف زدتان معلومه چقدر فرهنگ داری آرش! آن کسی بباید خجالت بکشد که در روز روشن دروغ می گوید. و واقعیت را انکار می کند. با آمار و ارقام می شود می گفت ایران چقدر ترک زبان دارد ولی مشکل شما ریاضی و منطق نیست. شما اصلا فرق میان کم و زیاد را نمی دانید . با مغالطه کارانی چون تو بحث کردن آب در هاون کوبیدن است. ما ترکها نیازی نداریم از خود تعریف کنیم چون هر چیزی را با عمل اثبات می کنیم. تعداد طرفداران را کناری بگذارید . بیشترین گل ملی را برای ایران چه کسی زده؟ چه کسی بیشترین تعداد مدال المپیک را برای ایران کسب کرده و دهها افتخار دیگر را می توان مثال زد! ولی همانطور که گفتم برای آدمی همچون تو ، وارونه جلوه دادن حقایق امری ساده است و البته ما هم می دانیم و آنهایی که در ورزشگاه مثلا می گفتند تراکتور با منچستر شانه به شانه می زند می خواستند به چون تویی بگویند که برو کنار بگذار باد بیاید
Arash said...
آخه بدبخت تو كه از تزكها نفرت داري اينجا چه ... ميخوري؟
ضمنا همين تركهاي بي منطق تو ايران همه كاري رو كردند(ازانقلاب مشروطه تا كسب مدال المپيك) اگه مثلا ما انقلاب مشروطه يا انقلاب اسلامي نميكرديم الان تو دوره بر بريت بودين. يكي از مشكلات عديده ي شما اينه كه عقده حقارت دارين(بدليل حاكميت بلامنازه 1000 ساله تركها در ايران) ميخواين با تحقير ديگران خودتونو بالا بكشين.برات امروز تو نماز دعا مينكم انشالله قبل از ممرگ تو مستجاب بشه و تو هم بفهمي عقلو شعور و منطق و فهم و ... يعني چه!
به گواه سازمان آمار، حدود 780 هزار خط موبایل فقط در تبریز دایر است و به بنا به توضیح فردوسی پور در برنامه 90، حدود 80 هزار نفر در آن نظرسنجی شرکت کرده بودند. با این تب فوتبالی که در تبریز هست، چطور ممکنه 100 هزار نفر بروند استادیوم اما فقط 80 هزار نفر اس ام اس بزنند؟!
به گواه سازمان آمار، حدود 780 هزار خط موبایل فقط در تبریز دایر است و به بنا به توضیح فردوسی پور در برنامه 90، حدود 80 هزار نفر از تبریز در آن نظرسنجی شرکت کرده بودند. با این تب فوتبالی که در تبریز هست، چطور ممکنه 100 هزار نفر بروند استادیوم اما فقط 80 هزار نفر اس ام اس بزنند؟
Post a Comment