ناصر شفق مدير عامل باشگاه تراكتور سازي يكي دو هفته قبل گفته است :
«هواداران منتسب به استيل آذين حين بازي با شعارهاي نژادپرستانه قوميت يك ايراني را زير سئوال بردند.»(فارس نيوز)
و اين در حالي بوده كه بنا به اخبار در ورزشگاه ميزبان اكثريت تماشاگران طرفدار تيم ميهمان يعني تراكتورسازي بوده اند و خواسته اند عقده خود را از شكست يا توقف، با اهانت و توهين به تركها جبران كرده و يك صفت خر و الاغي هم بار با فرهنگ ترين تماشاگران فوتبال ايران كنند. ما هم كه ديگر فرصت نگاه عاقل اندر سفيه نداريم، ولي مدير عامل هم انگار فكر مي كند با اهانت و بي احترامي مي شود قوميت را زير سؤال ببرند.
ديروز در ورزشگاه آزادي بودم و نيمه اول را در ميان طرفداران پيروزي بودم، تا ببينم آيا توهين قوميتي مي شود، يا نه! ولي در اين چهل و پنج دقيقه شاهد آن بودم كه اينها فقط هاج و واج اين بودند كه اين همه تراكتورچي از كجا پيدايشان شده و البته به جز فحشهاي ركيك و غير ركيكي كه معمولا مي دهند، اهانت قوميتي نديدم.
نيمه دوم هم رفتم بين خودي ها! و انگار اتمسفر عوض شد. آدم افتخار مي كرد به اينكه آيا مي شود به ورزشگاه رفت و فحش نشنيد يا نه و آيا مي شود گل خورد و باز هم شادي كرد و رقصيد يا نه؟! و چگونه مي شود با فحاشي و پرده دري اهانت هويت يك ملت با فرهنگ و متمدن را زير سؤال برد يا نه! البته كه اين رويداد بي نظير با توجه به محتواي شعارهاي طرفداران تراكتور در چارچوب ورزش و فوتبال قابل تعريف نيست. و نشاني است از يك همبستگي اجتماعي و فرهنگي، و مقاومتي مثال زدني در برابر تماميت خواهي هاي به ظاهر فرهنگي و غير فرهنگي كه در عرصه هاي غير ورزشي ديگر اتفاق مي افتد؛ مفسرين ورزشي نبايد خود را مقصر بدانند كه چرا از تحليل اين قضيه عاجزند.
درست است تراكتور باخت، ولي اولين بار بود تهران را خانه خود حساب كردم!
اي كاش دوربين خود را مي بردم استاديوم و نه فقط با دوربين موبايل، عكسهايي از تراختورچي ها مي گرفتم:
گزارش هاي تصويري خبرگزاري هاي مختلف را زير و رو كردم ولي مثل اينكه اين دفعه حواشي فوتبالي زياد به مذاقشان خوش نيامده و فقط به نتيجه دقت كرده اند. البته چند عكس خوب هم گير آوردم كه اكثرشان متعلق است به وبسايت استاديوم آزادي:
«هواداران منتسب به استيل آذين حين بازي با شعارهاي نژادپرستانه قوميت يك ايراني را زير سئوال بردند.»(فارس نيوز)
و اين در حالي بوده كه بنا به اخبار در ورزشگاه ميزبان اكثريت تماشاگران طرفدار تيم ميهمان يعني تراكتورسازي بوده اند و خواسته اند عقده خود را از شكست يا توقف، با اهانت و توهين به تركها جبران كرده و يك صفت خر و الاغي هم بار با فرهنگ ترين تماشاگران فوتبال ايران كنند. ما هم كه ديگر فرصت نگاه عاقل اندر سفيه نداريم، ولي مدير عامل هم انگار فكر مي كند با اهانت و بي احترامي مي شود قوميت را زير سؤال ببرند.
ديروز در ورزشگاه آزادي بودم و نيمه اول را در ميان طرفداران پيروزي بودم، تا ببينم آيا توهين قوميتي مي شود، يا نه! ولي در اين چهل و پنج دقيقه شاهد آن بودم كه اينها فقط هاج و واج اين بودند كه اين همه تراكتورچي از كجا پيدايشان شده و البته به جز فحشهاي ركيك و غير ركيكي كه معمولا مي دهند، اهانت قوميتي نديدم.
نيمه دوم هم رفتم بين خودي ها! و انگار اتمسفر عوض شد. آدم افتخار مي كرد به اينكه آيا مي شود به ورزشگاه رفت و فحش نشنيد يا نه و آيا مي شود گل خورد و باز هم شادي كرد و رقصيد يا نه؟! و چگونه مي شود با فحاشي و پرده دري اهانت هويت يك ملت با فرهنگ و متمدن را زير سؤال برد يا نه! البته كه اين رويداد بي نظير با توجه به محتواي شعارهاي طرفداران تراكتور در چارچوب ورزش و فوتبال قابل تعريف نيست. و نشاني است از يك همبستگي اجتماعي و فرهنگي، و مقاومتي مثال زدني در برابر تماميت خواهي هاي به ظاهر فرهنگي و غير فرهنگي كه در عرصه هاي غير ورزشي ديگر اتفاق مي افتد؛ مفسرين ورزشي نبايد خود را مقصر بدانند كه چرا از تحليل اين قضيه عاجزند.
درست است تراكتور باخت، ولي اولين بار بود تهران را خانه خود حساب كردم!
اي كاش دوربين خود را مي بردم استاديوم و نه فقط با دوربين موبايل، عكسهايي از تراختورچي ها مي گرفتم:
گزارش هاي تصويري خبرگزاري هاي مختلف را زير و رو كردم ولي مثل اينكه اين دفعه حواشي فوتبالي زياد به مذاقشان خوش نيامده و فقط به نتيجه دقت كرده اند. البته چند عكس خوب هم گير آوردم كه اكثرشان متعلق است به وبسايت استاديوم آزادي: