سيدعطاءالله مهاجراني در وبلاگش(مكتوب) مي گويد:
... پیداست فردوسی شاهنامه را برای این که به شاهی تقدیم کند و پولی بگیرد نسروده است. و داستان فردوسی و محمود هم داستان دیگری ست...
فردوسی شاهنامه را به محمود غزنوی تقدیم کرد تا کتاب بماند. او که یک نسخه بیشتر نداشت. اگر کتاب به دربار محمود نمی رفت، استنساخ نمی شد و نمی ماند. کتابی که در محتوا ضد محمود غزنوی بود و ترکان تورانی را نقد می کرد... به محمود اهدا شد. رندی شگفت انگیز فردوسی.
با ديدن اين عبارات اين فكر را كردم كه كه آيا يك فرد صلاحيت اين را دارد كه علاوه بر نقد شاه و سلطان و ... و حداكثر اطرافيانش، ملت و اجتماع منتسب به او را هم مورد شماتت و سرزنش قرارداده و يا اهانت كند، و آيا اين كار او، مصداقي براي نژادپرستي نخواهدبود؟
توضيحي گذاشتم و نمي دانم از طرف ايشان تاييد شود يا نه:
البته آنچه كه شما از آن به عنوان نقد و انتقاد ياد مي كنيد، اهانت بود!
و تركان شايد براي اثبات ابطال آن حرفها، آن كتاب را از بين نبردند، بلكه نگهداشتند...
... پیداست فردوسی شاهنامه را برای این که به شاهی تقدیم کند و پولی بگیرد نسروده است. و داستان فردوسی و محمود هم داستان دیگری ست...
فردوسی شاهنامه را به محمود غزنوی تقدیم کرد تا کتاب بماند. او که یک نسخه بیشتر نداشت. اگر کتاب به دربار محمود نمی رفت، استنساخ نمی شد و نمی ماند. کتابی که در محتوا ضد محمود غزنوی بود و ترکان تورانی را نقد می کرد... به محمود اهدا شد. رندی شگفت انگیز فردوسی.
با ديدن اين عبارات اين فكر را كردم كه كه آيا يك فرد صلاحيت اين را دارد كه علاوه بر نقد شاه و سلطان و ... و حداكثر اطرافيانش، ملت و اجتماع منتسب به او را هم مورد شماتت و سرزنش قرارداده و يا اهانت كند، و آيا اين كار او، مصداقي براي نژادپرستي نخواهدبود؟
توضيحي گذاشتم و نمي دانم از طرف ايشان تاييد شود يا نه:
البته آنچه كه شما از آن به عنوان نقد و انتقاد ياد مي كنيد، اهانت بود!
و تركان شايد براي اثبات ابطال آن حرفها، آن كتاب را از بين نبردند، بلكه نگهداشتند...
No comments:
Post a Comment