Sunday, October 5, 2008

ياشاسين تهران


به خاطر اعتقاد به آزادي بيان و وجود سلايق مختلف در انتخاب راه و روش ها نمي خواهم از سيد حيدر بيات خرده بگيرم كه چرا با فلان سايت كه معمولا قضايا و اخبار را به گونه دلخواه خود و جور ديگري بيان مي كند و از قديم الايام، اشتهار به درج شايعات هراس افكن دارد، اينقدر جدي بحث مي كني، و آنچه اهمييت دارد، محتوا است و نه عنوان؛ ولي رنجش او به خاطر مسأله اي كه همان سايت، مسبب آن شده، باعث مي شود من هم نكات زير را بيان كنم. اكثر حرفها هم بر سر عبارت «تولید فرهنگی از تهران برای آذربایجان» خواهد بود كه سايت فوق بر سر مطلب نويسنده وبلاگ آلما يولو چسبانده، و نه غير از آن:

1- رسانه هايي كه در چسباندن انگ، تبحر ويژه اي داريد! مطلبي را اگر با اكراه منتشر مي كنيد، اصلا چرا منتشرش مي كنيد؟ فكر نمي كنم كسي التماس بكند كه بيا و اين نوشته را منتشر كن! و البته دوستان آذربايجاني اين را مد نظر داشته باشند، قبلا خبرهاي مرتبط با آذربايجان حتي با اكراه هم منتشر نمي شد و اين نشان از اين دارد، آنطور هم نيست كه ميخ آهني در سنگ اصلا فرو نرود. البته اين هم جاي شكر دارد، هر كاري كه از سوي فعالان هويت طلب آذربايجان انجام مي شود، از سوي عوام و خواص و هر گروهي پذيرفته شده، فرهنگي و مدني است و نه از انواع ضد فرهنگي و خشن ديگر! اين را به همه هموطنان تبريك مي گويم.

2- اينكه آذربايجان با تهران مراودات فرهنگي دارد، كه به صلاح همه است! شما كه نمي خواهيد مردم آذربايجان، چشمشان به سوي باكو و گنجه و استانبول باشد؟!

3- دست تهران درد نكند كه به آذربايجان(و البته توسط فرزندان آذربايجام) صادرات فرهنگي دارد، ولي اينكه چرا ضمن پناه دادن به آنها، بعضي وقتها قات مي زند و حال آنها را مي گيرد، معلوم نيست! احتمالا با بقاياي سوابق مذبوحانه تخريب فرهنگي و آسيميلاسيون آذربايجان در نود سال اخير مرتبط باشد، كه انشاءالله چنين مشكلهايي هم حل شدني است. يادمان نرود، مردادماه امسال،شاهد گراميداشت با شكوهي از دكتر صديق(دوزگون) در فرهنگسراي بهمن تهران بوديم. و متأسفانه، تبريز هنوز هم مهياي اين نيست كه در آن چنان تقدير شايسته اي از اديب و محقق بزرگ آذربايجاني بشود!

4- بازهم دند تهران نشينان نرم، كه به زعم عده اي كاسه داغتر از آش بوده، و همواره دغدغه فرهنگ آذربايجان را داشته و در راستاي بسترسازي فرهنگي شب و روز ندارند؛ اين خواهش در راستاي قانون اساسي و براي چند صد ميليونيومين بار، اينجا مطرح مي شود كه يك فكري به حال زبان مادري بچه هاي آذربايجان هم بشود؛ مخصوصا مهرماه هم كه هست!

5- آنهايي كه هزاران كيلومتر دورتر از گود نشسته و حتي دستي بر آتش هم ندارند، و با عبارتهايي نظير «توليد فرهنگي از تهران براي آذربايجان»، قصد تكه و متلك(ـهاي چند متغيره!) دارند كه تهران نه براي ميليونها ترك ساكن در تهران بلكه براي استانهاي ترك نشين كم امكانات آ‌ذربايجان، دارد زحمت زيادي مي كشد و از طرف ديگر اصولا خود مردم آذربايجان هم با كارهاي فرهنگي مربوط به خود(بخوانيد قوميتي) ميانه اي ندارند، بهتر است بدانند با اتخاذ چنين تاكتيكي، خودشان بيشتر ضربه پذيرترند، و متناظر و مصداق چنين تعبير و تفسيري، يقينا فعاليتهاي خودشان است و نه داخل ايران! دانستن اين نكته لازم است كه جامعه داخل ايران همچون مجمع الجزاير پراكنده اي نيست كه همبستگي ها، ارتباطات و آگاهي ها در آن كمرنگ و ضعيف باشد.

6- با فرض اينكه تهران توسط يك سلسله ترك تبار ايراني بنا نشده، و در آن هم اكنون حتي يك ترك هم، نه زندگي، و نه كار مي كند(!)، و به فرض اينكه كليه خدمات فرهنگي ويژه تركهاي ايراني را غير تركهاي تهران انجام مي دهند(!)، بازهم جاي هيچگونه منت و طلبكاري نيست كه پايتخت و دولت يك كشور براي اقوام و ملل ساكن در نقاط ديگر همان كشور توليد فرهنگي ( البته بدون اتخاذ استراتژي آسيميلاسيون) بكند و بايد واقعا بدون درك و تعقل بود كه در مقابل حرفهاي شيشه خرده داري همچون «تولید فرهنگی از تهران برای آذربایجان»، سكوت كرد.

7- چون من نديده ام مي پرسم؛ آيا مي دانيد در برابر هر هزار كتاب فارسي كه با بودجه دولتي منتشر مي شود، چند كتاب تركي انتشار مي يابد، و در برابر هر هزار ساعت برنامه راديو-تلويزيوني فارسي، چند ساعت برنامه درون مرزي و سراسري تركي پخش مي شود؟

2 comments:

Mehran Baharlı said...

تئهران اوستانينين باتيسينين هاميسي، و اورتا ايله گونئيينين بير بؤلومو آزربايجان تورپاغيدير.

تئهران پاليغي (مئتروپولو) دا آزربايجان و فارسيستان سينيرلارينين كسيشدييي بير يئرده دير، دولاييسي ايله ياري آزربايجانلي بير شهه ردير. عئينن قودوس- اورشليم شهه ري كيمي؛ بو پاليغين (مئتروپولون) كسين، باريشچي و قاليجي گله جه يي ايسه، ايكي آزربايجان و فارسيستان اركله تلري (دئولتلري) طرفيندن بليرله نمه ليدير.

بو شهه رين - كي گئچميشده ده بير نئچه تورك و آزربايجانلي اركله تين (دئولتين) باشكندي اولوب- آزربايجان و تورك ميللي دئموكراتيك حركتينين مركزلريندن بيري و حتتا باشيلجا مركزي اولماسيندا ياديرقاناجاق بير دوروم يوخدور.

مئهران باهارلي

Anonymous said...

با سلام بر وبلاگ آنا یوردوم
اسمی ،اگر بی نظیر نباشد در کم نظیر بودنش شکی نیست
گلایه فرمودید که سید حیدر بیات ، با سابتی که معمولا قضایاو اخبار را...ایقدر جدی بحث میکند
به گمان من ایشان باسایت مذکور بحثی ندارد. گفته های ایشان به من و امثال من تورک آذربایجانی است.ایشان چنین نامه های فراوان دارند. بعنوان نمونه جوابی به آقای مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که رئیسش آقای خاتمی بودند
رئیس جمهوری که خشت تخت جمشید را زیر عبایش به عنوان سمبل آریائی و پارسی به سازمان ملل برد ووزیرش ، فرهنگ بیش از 30 میلیون تورک آذربایجانی را " خرده فرهنگ " نامید. لازم نیست کارت عضویت آقایان را در بنیاد محمود افشار ها نشان داد وزیرفرهنگ و ارشادی که حتی بهداشت کلامی و مهندسی واژه ها را در باره فرهنک یک ملت نمی تواند مراعات کند! سید حیدر بیات این آقایان را خوب می شناسد و خوب میداند کار این آقایان از این گونه نامه ها گذشته است پس مخاطب فرزندان
تورک آذربایجانی هستند که از آزمودن
آزموده ها بر حذر باشند
در باره آن سایت یاد خاطره ای افتادم
دوستم تعریف میکرد وقتی یکی از رهبران چریک های فدائی در تلویزیون جمهوری اسلامی کنار رهبران آن سایت نشسته و درباره دین ووو با آقایان بهشتی ، روو بحث میکردند . پدرم بی مقدمه گفت : اناللاه و انا الیه راجعون ، ازپدرم پرسیدم یعنی چه ؟ گفت فاتحه چریگ ها خوانده شد
پیر مرد راست گفته بود
عمل کرد و کارنانه آقایان مصادیق اظهر من الشمس است نیش زهر آلود این آقایان از ره کین است و این را سید خوب میداند
ولی این گفته سید حیدر بیات را در همان نامه نیز نباید فراموش کرد که نوشت : در پایان از اینکه اخبار آذربایجان را منتشر می کنید ازشما
تشکر می کنم
در ضمن محتوای پست شما که از دل برآمده بود بر دل نشست
شاجین

Yazıları Latin əlifbasında görmək için, mətni kopi eləyib gedin Köçürgə`yə:

köçürgə yazılımı