یادم هست موقعی که صدا و سیمای مرکز اردبیل هنگام برگزاری بازیهای المپیک بارسلون برنامهای پخش میکرد با عنوان از اردبیل تا بارسلون و با مجریگری آقای پیرایرانی، که مایه خندهای شده بود برای ما بچههای مدرسه راهنمایی که "اده اردبیل! سن هارا بارسلون هارا؟! (هی اردبیل! تو کجا بارسلون کجا) ". این را داشته باشید.
سالها گذشت و رفتیم برای تحصیل دانشگاهی به اصفهان. روزهای پرشوری بود. همه چشمان ملت دوخته شد به سر و پای علی دایی و کریم باقری و خداداد عزیزی. شاهد بازی پلی آف میان ژاپن و ایران در سالن تلویزیون خوابگاه دانشجویی بودیم؛ علی دایی گل زیبایی زد ولی یکی دو موقعیت هم خراب کرد. آخر بازی که ایران نتوانست صعود کند و همه ناراحت و مطمئن بودند که ایران جلوی استرالیا هیچ نتیجهای نخواهد گرفت و در این میان یکی از دانشجویان در حالی که به تلویزیون بیست و یک اینچ مشت میکوبید خطاب به دایی می گفت آخه ترک ... تو که بلد نیستی گل بزنی کی تو را به تیم ملی راه داده؟ و ما هم هاج و واج نگاه میکردیم و البته یکی از همزبانانم نزدیک بود با او درگیر شود. و بعد از یکی دو هفته، در بازی استرالیا دایی با پاسی استثنایی باعث راهیابی ایران به جام جهانی فرانسه شد و همان دانشجویی که گفتم این بار به ترکی میگفت "یاشاسین دایی! عجب پاسی داد و ... ". آن سالها شهرداری و تراکتور در لیگ دسته اول حضور داشتند. روزی هم یادم هست که استقلال رفته بود تبریز و با شهرداری مسابقه داشت و تلویزیون هم پخش زنده میکرد. وقتی سکوها را نشان میداد یکی از میان جمعیت داد زد ببینید چه ... تو ... یه! من ناراحت شدم و از سالن تلویزیون آمدم بیرون. از آن به بعد حتی موقع امتحانات سخت دانشگاه موقعی که تیمهای تبریزی برای مسابقه با سپاهان و ذوب آهن می آمدند اصفهان هفت-هشت نفری از ترکها جمع شده و می رفتیم به ورزشگاه بیست و دو بهمن و یا تختی تا در مقابل هزاران هوادار اصفهانی مثلا ما هم تراکتور و یا شهرداری را تشویق کنیم! الحق و الانصاف اصفهانی اهانتی نمی کردند ولی سال 78 یا 79 که مربی تراکتور فیروز کریمی بود، موفق شد در اصفهان تیم سپاهان را ببرد. پس از پایان بازی یکی از بازیکنان تراکتور که با خوشحال وصف ناپذیر داشت با موبایل به ترکی خبر پیروزیشان را میداد یکی از طرفداران تیم میزبان داد زد مگه ...ها هم موبایل دارند؟...
و خلاصه، حتی موقع خوشحالی هم، بعضی از هموطنان حالمان را با این کارهای سخیف میگرفتند که البته ما هم تحملمان بیشتر می شد و مصممتر میشدیم که تیم سرزمین مادریمان را بیشتر و بیشتر تشویق کنیم. و البته گویا چنین روندی در کنار کارهای فرهنگی دانشجویان در همه جای مملکت بطور پیوسته در حال افزایش بوده است تا اینکه یکی از آن دو تیم به لیگ پایینتر سقوط کرد و تراکتور هم در آستانه حذف بود، ولی گویا حتما باید فوتبال به عنوان یک فاکتور مهم در جنبش فرهنگی – هویتی ترکهای ایران نقش ایفا میکرد و خیلیها در جام جهانی کره-ژاپن که ایران در آن حضور نداشت، ترکیه شگفتیساز را تشویق میکردند که این موجب نگاه عجیب غیر ترکها به ترکها بود! متأسفانه آنها به جای تشویق تیم کشور همسایه به تشویق سنگال، و کره می پرداختند، حالا بگوییم برزیل به کنار که محبوبیت جهانیاش منحصر بفرد است. البته پس از مدی تراکتور جان دوبارهای گرفت و این بیدلیل نبود. گویا تبریزیها که هر حضورشان در عرصههای فرهنگی-اجتماعی با اما و اگر روبرو می شد به خصوص پس از حوادث خرداد 85، با تشویقهایشان مصمم بودند که به زور چرخهای تراختور آن را به حرکت درآورند. و هر بار در آستانه ورود به لیگ برتر اتفاق عجیب و غریبی میافتاد تا تراکتور به لیگ برتر نیاید. ولی تراکتور میخواست ثابت کند که صعودش دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. بالاخره به لیگ برتر صعود کرد و با رکورد شکنیهای پیاپی در جذب خیل تماشاگران چه در تبریز و چه در تهران میخواست اثبات کند که میخواهد "بارسا"ی "کاتالونـ"ـهای ایران باشد. هر چند نسبت جمعیت چهار میلیونی کاتالونها در اسپانیا متناظر نیست با نسبت جمعیتی بسیار بیشتر ترکها در ایران، و از سویی دیگر زبانشان خیلی هم متفاوت با اسپانیولی نیست، ولی از جهات بسیاری کارهای تراختورچی شبیه کارهای بارسایی هاست. و آن مقید بودن به رفتار مسالمت آمیز و بدون خشونت است که با رها کردن کبوتر صلح بر آن تأکید میکنند و حتی چند قدم پیشروتر هم هستند که مثال بارز آن تشویق تیم خودی حتی در هنگام باخت و یا عدم نتیجه گرفتن است و شعار "بیش از یک باشگاه" کاتالانها آن را متمایز از دیگر تیمها کرده، برای تراکتور برازنده تر هم مینماید که آنها هم بیش از آنچه دنبال گرفتن نتیجه به هرقیمتی باشند بیشتر به دنبال استفاده از فوتبال به عنوان یک نماد هویتی-فرهنگی هستند.
با گشتی در اینترنت میتوان دید تیم اف سی بارسلونا که یکی از قطبهای اصلی فوتبال اسپانیا و حتی اروپا است، دلیل وجودیش همین مسأله هویت و حمایت بیدریغ کاتالانهاست:
استادیوم نیوکمپ سمبل هویت کاتالان
هنگامی که در اسپانیا دیکتاتوری حاکم شد، در کاتالونیا ، هیجانات پروکاتالانی(تعصب کاتالانی) و ضد فرانکویی در طرفداری از اف سی بارسلونا بیشتر و بیشتر شد. در سپتامبر 1957، باشگاه ورزشگاه نیوکمپ (کمپ نیو) به معنی زمین جدید را گشود که به سرعت خود را به عنوان کانون مرکزی تجمع جامعه محلی مطرح کرد.
در حالی که اسپانیایی کاتالانی تنها زبان رسمی شناخته شده در زمان حکمرانی ژنرال فرانکو بود، زمان جمع شدن در نیو کمپ از معدود محلهایی بود که میشد کاتالانی صحبت کرد.
از موقع تولد باشگاه، اف سی بارسلونا یک سمبل برای هویت کاتالانی بود، و از اینرو شعارشان "بیشتر از یک باشگاه" ('Mes que un club) بود.
فراتر از یک باشگاه
به تاریخ 29 نوامبر 1899 جان گامپر باشگاه فوتبال بارسلونا را تأسیس کرد. گامپر رنگ آبی و قرمز ارغوانی را به عنوان رنگهای تیم برگزید. و اسطوره بارسلونا ظهور کرد و آنجا جایی بود که ستارگانی همچون کابولا، سوارز، کرایف، مارادونا و رونالدینهو و بسیاری دیگر به عضویت درآمدندو در قرن بیستم، "بارسا"( Barça) سمبل بارسلونا بود که نشانگر هویت کاتالانی به عنوان یک ملت بود. و به همین خاطر است که گفته میشود بارسا فراتر از یک باشگاه است.
کمک متقابل به هویت کاتالانی
اف سی بارسلونا یکی از بزرگترین باشگاههای فوتبال جهان است آنها در لیگ مشهور اسپانیا(لا لیگا) بازی میکنند. بدون شک می توانیم بگوییم که اف سی بارسلونا بزرگترین باشگاه فوتبال در اسپانیا است. اف سی بارسلونا هنوز هم پرچم هویت کاتالانی است، که بواسطه تبدیل شدن به بزرگترین باشگاه فوتبال در منطقه به ادامه حیات آن یاری میرساند.
هماورد اصلی مادرید
دربیهای فراوانی در سرتاسر جهان برگزار میشود. اما نگریستن به رقابت میان رئال مادرید و بارسلونا همچون مسابقات میان سلتیک و رنجرز، لیورپول و اورتون، و یا رقابت آرسنال با تیمهای لندنی ، اشتباه محض است؛ چنانکه در شعار بارسلونا هم ذکر شده، آن فراتر از یک باشگاه است!
هر وقت رئالیها به نیوکمپ(Nou Camp زمین ما، به کاتالانی[گویا بیبیسی اشتباه ترجمه کرده]) قدم میگذارند، نه فقط با یک تیم فوتبال، بلکه با کل ملت کاتالان روبرو میشوند. در شبهای بازی آنها در میان هیاهوهای ناهنجار و روشناییهایی خیرهکننده و تکان خوردن دههاهزار پرچم بارسلونا و کاتالونیا در دستان نود و پنج هزار بارسایی دست و پای خود را گم میکنند و البته که هیاهوی فقط 3000 رئالی در این میان غرق میشود.
خارج از نیوکمپ هم چهار میلیون کاتالان دیگر بر صفحههای تلویزیونی در بارها، رستورانها و خانهها نظارهگر ماجرای داخل ورزشگاه هستند و البته پرچمها و بنرها را به در و دیوار زده و یا از بالکونها آویزان کردهاند .
پایان
البته پراکندگی ترکها در ایران قابل قیاس نیست با تمرکزی که کاتالانها در اسپانیا دارند، و از طرف دیگر بسیار بیشتر هم بوده و در کمتر شهری غریبه به نظر میرسند و این به دلیل عجین بودن و تنیدگی ترکها در اقوام دیگر ایرانی است. می خواهم در پایان این را اضافه کنم اگر بارساییها بخواهند بدانند آیا باشگاه دیگری هم میتواند ادعا کند فراتر از یک باشگاه است باید فیلم بازیهای تراکتور را در تبریز و تهران ببینند تا بدانند که تیم دیگری در یک قاره دیگر بسیار فراتر از یک باشگاه است. بنابراین باید در بارسلونا یک برنامه مستند تلویزیونی پخش کنند با عنوان "از بارسلونا تا تبریز یا به زبان کاتالانی: de Barcelona a Tabriz و یا de Barça a Tiraxtur"، البته از الان تأکید کنم زیاد به کیفیت و حرفهای گری نباید دقت کنند، بلکه موضوعشان شعار "فراتر از یک باشگاه صرف بودن" باشد تا شرمنده نشویم!
خبر فوری
در حالی که این مطالب را مینویسم خبر تساوی یک - یک تراختور با فولاد اهواز میرسد. خارج از خانه نتیجه بدی نگرفتهاند و سریال تساویهای تراکتور ادامه دارد. به امید راهیابی تراختور به جام آسیایی.
مطلب مرتبط قبلي: از صندلی دانشگاه تا سکوی ورزشگاه مطالبات یکی است
سالها گذشت و رفتیم برای تحصیل دانشگاهی به اصفهان. روزهای پرشوری بود. همه چشمان ملت دوخته شد به سر و پای علی دایی و کریم باقری و خداداد عزیزی. شاهد بازی پلی آف میان ژاپن و ایران در سالن تلویزیون خوابگاه دانشجویی بودیم؛ علی دایی گل زیبایی زد ولی یکی دو موقعیت هم خراب کرد. آخر بازی که ایران نتوانست صعود کند و همه ناراحت و مطمئن بودند که ایران جلوی استرالیا هیچ نتیجهای نخواهد گرفت و در این میان یکی از دانشجویان در حالی که به تلویزیون بیست و یک اینچ مشت میکوبید خطاب به دایی می گفت آخه ترک ... تو که بلد نیستی گل بزنی کی تو را به تیم ملی راه داده؟ و ما هم هاج و واج نگاه میکردیم و البته یکی از همزبانانم نزدیک بود با او درگیر شود. و بعد از یکی دو هفته، در بازی استرالیا دایی با پاسی استثنایی باعث راهیابی ایران به جام جهانی فرانسه شد و همان دانشجویی که گفتم این بار به ترکی میگفت "یاشاسین دایی! عجب پاسی داد و ... ". آن سالها شهرداری و تراکتور در لیگ دسته اول حضور داشتند. روزی هم یادم هست که استقلال رفته بود تبریز و با شهرداری مسابقه داشت و تلویزیون هم پخش زنده میکرد. وقتی سکوها را نشان میداد یکی از میان جمعیت داد زد ببینید چه ... تو ... یه! من ناراحت شدم و از سالن تلویزیون آمدم بیرون. از آن به بعد حتی موقع امتحانات سخت دانشگاه موقعی که تیمهای تبریزی برای مسابقه با سپاهان و ذوب آهن می آمدند اصفهان هفت-هشت نفری از ترکها جمع شده و می رفتیم به ورزشگاه بیست و دو بهمن و یا تختی تا در مقابل هزاران هوادار اصفهانی مثلا ما هم تراکتور و یا شهرداری را تشویق کنیم! الحق و الانصاف اصفهانی اهانتی نمی کردند ولی سال 78 یا 79 که مربی تراکتور فیروز کریمی بود، موفق شد در اصفهان تیم سپاهان را ببرد. پس از پایان بازی یکی از بازیکنان تراکتور که با خوشحال وصف ناپذیر داشت با موبایل به ترکی خبر پیروزیشان را میداد یکی از طرفداران تیم میزبان داد زد مگه ...ها هم موبایل دارند؟...
و خلاصه، حتی موقع خوشحالی هم، بعضی از هموطنان حالمان را با این کارهای سخیف میگرفتند که البته ما هم تحملمان بیشتر می شد و مصممتر میشدیم که تیم سرزمین مادریمان را بیشتر و بیشتر تشویق کنیم. و البته گویا چنین روندی در کنار کارهای فرهنگی دانشجویان در همه جای مملکت بطور پیوسته در حال افزایش بوده است تا اینکه یکی از آن دو تیم به لیگ پایینتر سقوط کرد و تراکتور هم در آستانه حذف بود، ولی گویا حتما باید فوتبال به عنوان یک فاکتور مهم در جنبش فرهنگی – هویتی ترکهای ایران نقش ایفا میکرد و خیلیها در جام جهانی کره-ژاپن که ایران در آن حضور نداشت، ترکیه شگفتیساز را تشویق میکردند که این موجب نگاه عجیب غیر ترکها به ترکها بود! متأسفانه آنها به جای تشویق تیم کشور همسایه به تشویق سنگال، و کره می پرداختند، حالا بگوییم برزیل به کنار که محبوبیت جهانیاش منحصر بفرد است. البته پس از مدی تراکتور جان دوبارهای گرفت و این بیدلیل نبود. گویا تبریزیها که هر حضورشان در عرصههای فرهنگی-اجتماعی با اما و اگر روبرو می شد به خصوص پس از حوادث خرداد 85، با تشویقهایشان مصمم بودند که به زور چرخهای تراختور آن را به حرکت درآورند. و هر بار در آستانه ورود به لیگ برتر اتفاق عجیب و غریبی میافتاد تا تراکتور به لیگ برتر نیاید. ولی تراکتور میخواست ثابت کند که صعودش دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. بالاخره به لیگ برتر صعود کرد و با رکورد شکنیهای پیاپی در جذب خیل تماشاگران چه در تبریز و چه در تهران میخواست اثبات کند که میخواهد "بارسا"ی "کاتالونـ"ـهای ایران باشد. هر چند نسبت جمعیت چهار میلیونی کاتالونها در اسپانیا متناظر نیست با نسبت جمعیتی بسیار بیشتر ترکها در ایران، و از سویی دیگر زبانشان خیلی هم متفاوت با اسپانیولی نیست، ولی از جهات بسیاری کارهای تراختورچی شبیه کارهای بارسایی هاست. و آن مقید بودن به رفتار مسالمت آمیز و بدون خشونت است که با رها کردن کبوتر صلح بر آن تأکید میکنند و حتی چند قدم پیشروتر هم هستند که مثال بارز آن تشویق تیم خودی حتی در هنگام باخت و یا عدم نتیجه گرفتن است و شعار "بیش از یک باشگاه" کاتالانها آن را متمایز از دیگر تیمها کرده، برای تراکتور برازنده تر هم مینماید که آنها هم بیش از آنچه دنبال گرفتن نتیجه به هرقیمتی باشند بیشتر به دنبال استفاده از فوتبال به عنوان یک نماد هویتی-فرهنگی هستند.
با گشتی در اینترنت میتوان دید تیم اف سی بارسلونا که یکی از قطبهای اصلی فوتبال اسپانیا و حتی اروپا است، دلیل وجودیش همین مسأله هویت و حمایت بیدریغ کاتالانهاست:
استادیوم نیوکمپ سمبل هویت کاتالان
هنگامی که در اسپانیا دیکتاتوری حاکم شد، در کاتالونیا ، هیجانات پروکاتالانی(تعصب کاتالانی) و ضد فرانکویی در طرفداری از اف سی بارسلونا بیشتر و بیشتر شد. در سپتامبر 1957، باشگاه ورزشگاه نیوکمپ (کمپ نیو) به معنی زمین جدید را گشود که به سرعت خود را به عنوان کانون مرکزی تجمع جامعه محلی مطرح کرد.
در حالی که اسپانیایی کاتالانی تنها زبان رسمی شناخته شده در زمان حکمرانی ژنرال فرانکو بود، زمان جمع شدن در نیو کمپ از معدود محلهایی بود که میشد کاتالانی صحبت کرد.
از موقع تولد باشگاه، اف سی بارسلونا یک سمبل برای هویت کاتالانی بود، و از اینرو شعارشان "بیشتر از یک باشگاه" ('Mes que un club) بود.
فراتر از یک باشگاه
به تاریخ 29 نوامبر 1899 جان گامپر باشگاه فوتبال بارسلونا را تأسیس کرد. گامپر رنگ آبی و قرمز ارغوانی را به عنوان رنگهای تیم برگزید. و اسطوره بارسلونا ظهور کرد و آنجا جایی بود که ستارگانی همچون کابولا، سوارز، کرایف، مارادونا و رونالدینهو و بسیاری دیگر به عضویت درآمدندو در قرن بیستم، "بارسا"( Barça) سمبل بارسلونا بود که نشانگر هویت کاتالانی به عنوان یک ملت بود. و به همین خاطر است که گفته میشود بارسا فراتر از یک باشگاه است.
کمک متقابل به هویت کاتالانی
اف سی بارسلونا یکی از بزرگترین باشگاههای فوتبال جهان است آنها در لیگ مشهور اسپانیا(لا لیگا) بازی میکنند. بدون شک می توانیم بگوییم که اف سی بارسلونا بزرگترین باشگاه فوتبال در اسپانیا است. اف سی بارسلونا هنوز هم پرچم هویت کاتالانی است، که بواسطه تبدیل شدن به بزرگترین باشگاه فوتبال در منطقه به ادامه حیات آن یاری میرساند.
هماورد اصلی مادرید
دربیهای فراوانی در سرتاسر جهان برگزار میشود. اما نگریستن به رقابت میان رئال مادرید و بارسلونا همچون مسابقات میان سلتیک و رنجرز، لیورپول و اورتون، و یا رقابت آرسنال با تیمهای لندنی ، اشتباه محض است؛ چنانکه در شعار بارسلونا هم ذکر شده، آن فراتر از یک باشگاه است!
هر وقت رئالیها به نیوکمپ(Nou Camp زمین ما، به کاتالانی[گویا بیبیسی اشتباه ترجمه کرده]) قدم میگذارند، نه فقط با یک تیم فوتبال، بلکه با کل ملت کاتالان روبرو میشوند. در شبهای بازی آنها در میان هیاهوهای ناهنجار و روشناییهایی خیرهکننده و تکان خوردن دههاهزار پرچم بارسلونا و کاتالونیا در دستان نود و پنج هزار بارسایی دست و پای خود را گم میکنند و البته که هیاهوی فقط 3000 رئالی در این میان غرق میشود.
خارج از نیوکمپ هم چهار میلیون کاتالان دیگر بر صفحههای تلویزیونی در بارها، رستورانها و خانهها نظارهگر ماجرای داخل ورزشگاه هستند و البته پرچمها و بنرها را به در و دیوار زده و یا از بالکونها آویزان کردهاند .
پایان
البته پراکندگی ترکها در ایران قابل قیاس نیست با تمرکزی که کاتالانها در اسپانیا دارند، و از طرف دیگر بسیار بیشتر هم بوده و در کمتر شهری غریبه به نظر میرسند و این به دلیل عجین بودن و تنیدگی ترکها در اقوام دیگر ایرانی است. می خواهم در پایان این را اضافه کنم اگر بارساییها بخواهند بدانند آیا باشگاه دیگری هم میتواند ادعا کند فراتر از یک باشگاه است باید فیلم بازیهای تراکتور را در تبریز و تهران ببینند تا بدانند که تیم دیگری در یک قاره دیگر بسیار فراتر از یک باشگاه است. بنابراین باید در بارسلونا یک برنامه مستند تلویزیونی پخش کنند با عنوان "از بارسلونا تا تبریز یا به زبان کاتالانی: de Barcelona a Tabriz و یا de Barça a Tiraxtur"، البته از الان تأکید کنم زیاد به کیفیت و حرفهای گری نباید دقت کنند، بلکه موضوعشان شعار "فراتر از یک باشگاه صرف بودن" باشد تا شرمنده نشویم!
خبر فوری
در حالی که این مطالب را مینویسم خبر تساوی یک - یک تراختور با فولاد اهواز میرسد. خارج از خانه نتیجه بدی نگرفتهاند و سریال تساویهای تراکتور ادامه دارد. به امید راهیابی تراختور به جام آسیایی.
مطلب مرتبط قبلي: از صندلی دانشگاه تا سکوی ورزشگاه مطالبات یکی است
6 comments:
سلام
چوخ گؤزل
ساغ قال
شاد ياشا
بسیار زیبا.
واقعا تشبیه جالبی هستش.
یاشاسین آذربایجان
یاشاسین ترختور
ن واقعاً از انقدر حساسیت هموطنان آذری آگاه نبودام. (بابا بزرگم ترک قشقایی بود، و تو اونها چنین حساسیتی ندیدم).
تو شیراز جوکها در مورد آبادانیهاست، نه در مورد ترکها، شاید به این دلیل نمیدونستم.
واقعاً ما همه هموطنان رو دوست داریم، و باید این فرهنگ جوکهای قومی (که من هم تکرارشون کردم) با تذکر درست بشه. شاید خیلی بقیه نمیفهمند که حساسیت در چه حد هست.
çox gozəl Yaşa
salam.man tork nistam.vali matlabet kheili khub bud.man az tarafe hameie kasaii ke be inghad kutahfekran mazerat mikham.movafagh bashi
Post a Comment