تیراختور یا تراکتور وسیله ای است چندمنظوره که هم در کشاورزی و باغبانی به درد می خورد، و هم در حمل ماسه و خاک و بکسل کردن خودروهایی که در جاههای پرت و دور افتاده زمین گیر شده اند. منتها کار کردن با آن به این سادگی ها هم نیست که به نظر می رسد. یادم هست دوران کودکی ام که می دیدم از روستاهای دور پشت تراکتورها یک تریلر هم می بستند که پشتش پر بود از مرد و زدن و کودک و کلی وسایل و محصولات کشاورزی و باغی و ... ، و می آمدند به کیوی(کویو) جهت خرید، و درمان و فروش محصولاتشان. نه راه درست و حسابی بود و نه وسایل نقلیه مناسب که بتواند این همه بار و آدم را بتواند این ور و آور ببرد. خیلی از زنان حامله روی همین تریلی ها زایمان کرده اند چون تراختور سرعتش آنقدر نبوده که آنها را سر وقت به زایشگاه برساند. و از سوی دیگر خیلی از همین تریلرهای خطرناک در کوره راهها چپ شده اند و جان خیلی ها، حتی جان رانندگان ماهرش را هم گرفته اند. ولی از این خطرات می شد با رعایت اصولی خیلی ساده جلوگیری کرد.
این وسیله در طول این پنجاه-شصت سال به هر دردی خورده است و چندین سال بود اسمش در خدمت ورزش آذربایجان بود و البته همه نمی دانستند که قرار است فراتر از ورزش هم نقشهایی ایفا بکند. در این مورد حرف و حدیث بسیار است و مهمترین نقش آن همان نقشی است که از آن به عنوان سمبل هویتی و بیداری فرهنگی و کنار گذاردن از خود بیگانگی فرهنگی یاد می شود. و آنچه که عیان است چه خاجت به بیان است. اگر در میان تماشارگران و تشویق کنندگان تراختور نبوده اید، کافی است یکی از ویدئوهای مربوط به بازیهای تراختور را مشاهده کرده و ببینید که ببینید برخلاف دیگر مسابقات فوتبال، این تیم چه ببازد و چه ببرد پیوسته تشویق می شود و البته حین تشویق تماشاگران تشویق خود را امضاء هویتی می کنند و طومار شفاهی می دهند. البته درست مثل تریلی های فوق خیلی ها ، حتی آنهایی که دایم چرخهای تراختور را پنچر می کردند، آرزوی آن را دارند سوار تریلر تیم تراختور شوند و یا بار خود را بر آن بگذارند، و حتی گاهی با پر رویی می گویند بار و مسافر خود را بگذارید زمین ، ما واجب تریم. ولی گویا این بار هم راننده تراختور و هم سرنشینان تریلر تراختور می خواهند شاخص ها و معیارهایی را هم رعایت کنند و کمی دقت می کنند که تراختور بیش از حد به فشار نیافتد تا بشود صحیح و سالم به مقصد رسید و برگشت.
می خواهم با مصادیق هم حرف بزنم. در حال حاضر، دو "بار" و یا "مسافر" اصلی تیراختور که ظاهرا در اولویت قرار گرفته اند دو هدف "تورک دیلینده مدرسه"(یک مسأله فرهنگی) و "اورمو گؤلو قوروماسین"(یک مسأله زیست محیطی) می باشند، که به اندازه کافی بار سنگینی برای تراختور هستند و از شواهد موجود می شود استنباط کرد که توافق بی نظیر و عاقلانه ای در مورد این دو اولویت وجود دارد. شخص خاصی هم نیامده چنین اولویتهایی را گوشزد کند و خط مشی دهد ، بلکه یک عقل جمعی به این نتیجه رسیده که گذاشتن بارهای دیگری فراتر از اینها می تواند، موجب به گل نشستن تراختور شود.
این "فراتر"ی که می گویم یکی همین مسأله زنان است که در آن مورد نباید زیاد بعد حقوق بشری به آن داد(مسأله ای که خانم سودابه اردوان مطرح کرده)، و از زاویه ورزشی-فرهنگی به آن نگاه کرد. چند هفته قبل که پس از بر گشتن از ورزشگاه خاطرات خود را به بستگان می گفتیم یکی از خانمهای فامیل گفت که به ما چه؟ این داستان مردانه است و برای زنان جذابیت ندارد و من ساکت شدم! و حضور ذهن نداشتم که بگویم در تبریز زنها هم از بیرون استادیوم تشویق می کنند و افسوس که نمی توانند وارد ورزشگاه شوند. البته زمانی گفته شد که ورود زنها به استادیوم جهت تشویق یک تیم فوتبال آقایان را، دولت می خواهد آزاد کند ولی بنا به دلایلی جدی نشد که درست هم بود، چون جو فرهنگی ورزشگاههای تهران مناسب نبود و شعارهای غیر اخلاقی و فحشهای رکیک داده می شد. ولی همانطور که دیده می شود نوع تشویق طرفداران تراختور تفاوت می کند و نسبت شعارهای غیراخلاقی، احتمالا به دلیل درصد زیاد افراد متأهل در میان تماشاگران، بسیار پایین است که به این نکته حائز اهمیت در گزارش "بررسی جمعیت شناختی تشویق کنندگان تراختور در کرج" هم اشاره شد* و از سوی دیگر مشاهده هم شده که تعدادی از خانمهای علاقمند تبریزی همراه با خانواده خود از بالای تپه های مشرف بر زمین استادیوم، به تشویق تیم پرداخته اند. و به طور مثال اگر طبقه های بالای استادیوم را به همان خانواده ها اختصاص داد می توان شاهد آن بود که تعداد چنین خانواده ها و بانوانی که می خواهند وارد استادیوم یادگار امام(سهند) شوند خیلی بیشتر از تصور باشد و چه بسا در دفعات بعد وضعیت اختصاص جایگاه ها برعکس شود! با حضور بانوان و خانواده ها ، در تنها ورزشگاهی که می تواند آمادگی حضور زنها را دارد، با قاطعیت می توان گفت فرهنگ جامعه حاضر در استادیوم نیز بهتر خواهد شد و این ظرفیت در جامعه ایجاد خواهد شد که تفکیک جنسی در اختصاص جایگاه ها نیز قائل نشوند و حتی خانمها بدون احساس نگرانی و به تنهایی، بتوانند به استادیوم ها رفته و آنها نیز به تشویق تیم مجبوب خود یعنی تیراختور بپردازند**.
پاورقی:
* - چهل و سه درصد تماشاگران نمونه آماری مورد اشاره در گزارش تحلیلی مزبور، متأهل بوده و بعضا با فرزندان خود به ورزشگاه آمده بودند که این می تواند یکی از دلایلی باشد که چرا الفاظ و شعارهای ضدفرهنگی در میان تشویق کننده کم بوده و بالعکس اکثریت قریب به اتفاق شعارها بار فرهنگی دارند.
** - در تاریخ آذربایجان زنان همیشه شانه به شانه مردان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مشارکت داشته اند و نمونه بارز آن حضور فعال شیرزنی به اسم "زینب پاشا" در نهضت مشروطه است که بخشهایی از جنبشهای اعتراضی آن موقع را یک تنه رهبری می کرد و تأثیر کارهایش دست کمی از ستارخان نداشت.
این وسیله در طول این پنجاه-شصت سال به هر دردی خورده است و چندین سال بود اسمش در خدمت ورزش آذربایجان بود و البته همه نمی دانستند که قرار است فراتر از ورزش هم نقشهایی ایفا بکند. در این مورد حرف و حدیث بسیار است و مهمترین نقش آن همان نقشی است که از آن به عنوان سمبل هویتی و بیداری فرهنگی و کنار گذاردن از خود بیگانگی فرهنگی یاد می شود. و آنچه که عیان است چه خاجت به بیان است. اگر در میان تماشارگران و تشویق کنندگان تراختور نبوده اید، کافی است یکی از ویدئوهای مربوط به بازیهای تراختور را مشاهده کرده و ببینید که ببینید برخلاف دیگر مسابقات فوتبال، این تیم چه ببازد و چه ببرد پیوسته تشویق می شود و البته حین تشویق تماشاگران تشویق خود را امضاء هویتی می کنند و طومار شفاهی می دهند. البته درست مثل تریلی های فوق خیلی ها ، حتی آنهایی که دایم چرخهای تراختور را پنچر می کردند، آرزوی آن را دارند سوار تریلر تیم تراختور شوند و یا بار خود را بر آن بگذارند، و حتی گاهی با پر رویی می گویند بار و مسافر خود را بگذارید زمین ، ما واجب تریم. ولی گویا این بار هم راننده تراختور و هم سرنشینان تریلر تراختور می خواهند شاخص ها و معیارهایی را هم رعایت کنند و کمی دقت می کنند که تراختور بیش از حد به فشار نیافتد تا بشود صحیح و سالم به مقصد رسید و برگشت.
می خواهم با مصادیق هم حرف بزنم. در حال حاضر، دو "بار" و یا "مسافر" اصلی تیراختور که ظاهرا در اولویت قرار گرفته اند دو هدف "تورک دیلینده مدرسه"(یک مسأله فرهنگی) و "اورمو گؤلو قوروماسین"(یک مسأله زیست محیطی) می باشند، که به اندازه کافی بار سنگینی برای تراختور هستند و از شواهد موجود می شود استنباط کرد که توافق بی نظیر و عاقلانه ای در مورد این دو اولویت وجود دارد. شخص خاصی هم نیامده چنین اولویتهایی را گوشزد کند و خط مشی دهد ، بلکه یک عقل جمعی به این نتیجه رسیده که گذاشتن بارهای دیگری فراتر از اینها می تواند، موجب به گل نشستن تراختور شود.
این "فراتر"ی که می گویم یکی همین مسأله زنان است که در آن مورد نباید زیاد بعد حقوق بشری به آن داد(مسأله ای که خانم سودابه اردوان مطرح کرده)، و از زاویه ورزشی-فرهنگی به آن نگاه کرد. چند هفته قبل که پس از بر گشتن از ورزشگاه خاطرات خود را به بستگان می گفتیم یکی از خانمهای فامیل گفت که به ما چه؟ این داستان مردانه است و برای زنان جذابیت ندارد و من ساکت شدم! و حضور ذهن نداشتم که بگویم در تبریز زنها هم از بیرون استادیوم تشویق می کنند و افسوس که نمی توانند وارد ورزشگاه شوند. البته زمانی گفته شد که ورود زنها به استادیوم جهت تشویق یک تیم فوتبال آقایان را، دولت می خواهد آزاد کند ولی بنا به دلایلی جدی نشد که درست هم بود، چون جو فرهنگی ورزشگاههای تهران مناسب نبود و شعارهای غیر اخلاقی و فحشهای رکیک داده می شد. ولی همانطور که دیده می شود نوع تشویق طرفداران تراختور تفاوت می کند و نسبت شعارهای غیراخلاقی، احتمالا به دلیل درصد زیاد افراد متأهل در میان تماشاگران، بسیار پایین است که به این نکته حائز اهمیت در گزارش "بررسی جمعیت شناختی تشویق کنندگان تراختور در کرج" هم اشاره شد* و از سوی دیگر مشاهده هم شده که تعدادی از خانمهای علاقمند تبریزی همراه با خانواده خود از بالای تپه های مشرف بر زمین استادیوم، به تشویق تیم پرداخته اند. و به طور مثال اگر طبقه های بالای استادیوم را به همان خانواده ها اختصاص داد می توان شاهد آن بود که تعداد چنین خانواده ها و بانوانی که می خواهند وارد استادیوم یادگار امام(سهند) شوند خیلی بیشتر از تصور باشد و چه بسا در دفعات بعد وضعیت اختصاص جایگاه ها برعکس شود! با حضور بانوان و خانواده ها ، در تنها ورزشگاهی که می تواند آمادگی حضور زنها را دارد، با قاطعیت می توان گفت فرهنگ جامعه حاضر در استادیوم نیز بهتر خواهد شد و این ظرفیت در جامعه ایجاد خواهد شد که تفکیک جنسی در اختصاص جایگاه ها نیز قائل نشوند و حتی خانمها بدون احساس نگرانی و به تنهایی، بتوانند به استادیوم ها رفته و آنها نیز به تشویق تیم مجبوب خود یعنی تیراختور بپردازند**.
پاورقی:
* - چهل و سه درصد تماشاگران نمونه آماری مورد اشاره در گزارش تحلیلی مزبور، متأهل بوده و بعضا با فرزندان خود به ورزشگاه آمده بودند که این می تواند یکی از دلایلی باشد که چرا الفاظ و شعارهای ضدفرهنگی در میان تشویق کننده کم بوده و بالعکس اکثریت قریب به اتفاق شعارها بار فرهنگی دارند.
** - در تاریخ آذربایجان زنان همیشه شانه به شانه مردان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مشارکت داشته اند و نمونه بارز آن حضور فعال شیرزنی به اسم "زینب پاشا" در نهضت مشروطه است که بخشهایی از جنبشهای اعتراضی آن موقع را یک تنه رهبری می کرد و تأثیر کارهایش دست کمی از ستارخان نداشت.
1 comment:
اگر خانمها نیز در ورزشگاهها حضور داشتند فرهنگ توهین و فحاشی به دیگری نیز کمرنگتر و کمرنگتر می شد
Post a Comment